English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2884 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
willed U وصیت وصیت نامه
wills U وصیت وصیت نامه
will U وصیت وصیت نامه
testament U وصیت نامه
testaments U وصیت نامه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
intestacy U نداشتن وصیت نامه
testaments U تدوین وصیت نامه
testament U تدوین وصیت نامه
intestate U فاقد وصیت نامه
testamentary U وابسته به وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
testacy U تهیه وتدوین وصیت نامه
d. will U پیش نویس یا وصیت نامه
republication of will U اعاده اعتبار وصیت نامه
probate U رونوشت گواهی شده وصیت نامه
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
holograph U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs U سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
testate U دارای وصیت
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
bequest U وصیت
bequests U وصیت
testaments U وصیت
injunctions U وصیت
injunction U وصیت
testament U وصیت
intestate U بدون وصیت
bequeaths U وصیت کردن
universal legacy U وصیت مطلق
bequeathing U وصیت کردن
will U وصیت وصیتنامه
he died intestate U بی وصیت مرد
willed U وصیت کردن
willed U وصیت وصایا
willed U وصیت وصیتنامه
wills U وصیت کردن
will U وصیت وصایا
wills U وصیت وصایا
hand down <idiom> U وصیت کردن
wills U وصیت وصیتنامه
will U وصیت کردن
intestate U متوفای بی وصیت
bequeathed U وصیت کردن
bequeath U وصیت کردن
testator U وصیت کننده
make one's will U وصیت کردن
making a will U وصیت کردن
possessory will U وصیت تملیکی
to make one's will U وصیت کردن
make a will U وصیت کردن
testate U وصیت کرده
contractual will U وصیت عهدی
testamentary U مطابق با وصیت
testamentary U وصیت شده
nuncupative will U وصیت شفاهی
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
law of succession U حقوق ارث و وصیت
intestacy U فوت پیش از وصیت
intestate death U موت بدون وصیت
to nuncupate a will U زبانی وصیت کردن
Old Testament U پیمان یا وصیت قدیم
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
demise U انتقال دادن مال با وصیت
testate U وصیت کردن شهادت دادن
begueath U تملیک مال به وسیله وصیت
intestate U کسی که بدون وصیت می میرد
testate U متوفایی که وصیت کرده باشد
devise U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devises U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising U به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
intestate U کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
nuncupative will U در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
manifesting U نامه
letters U نامه
correspoundence U نامه ها
manifested U نامه
epistles U نامه
manifest U نامه
breve U نامه
letter U نامه
post boy U نامه بر
manifests U نامه
carriers U نامه بر
carrier U نامه بر
epistle U نامه
summons U ابلاغ نامه
deed of gift U هبه نامه
gender tree U شجره نامه
summonsed U ابلاغ نامه
prospectus U اینده نامه
Did you carry (deliver) the letter ? U نامه را بردی یا نه ؟
certificate of incorporation U شرکت نامه
summonsing U ابلاغ نامه
protection U تامین نامه
summonses U ابلاغ نامه
Letter of recommendation. U توصیه نامه
dissertation U پایان نامه
dissertations U پایان نامه
dictionary U واژه نامه
deed of conveyance U صلح نامه
deed of endowment U وقف نامه
noting U نامه رسمی
safe-conducts U امان نامه
thesis U پایان نامه
theses U پایان نامه
escape chit U امان نامه
epistoler U نامه نویس
prayer book U نماز نامه
policies U بیمه نامه
demand note U مطالبه نامه
notes U نامه رسمی
formulary U دستور نامه
safe conducts U امان نامه
confession U اعتراف نامه
Registered mail. U نامه سفارشی
deed of sale U بیع نامه
deed of transfer U انتقال نامه
treaties U موافقت نامه
confessions U اعتراف نامه
note U نامه رسمی
glossary U واژه نامه
open letter U نامه سر گشاده
log book U رخداد نامه
covering letter U نامه توضیحی
covering letter U نامه پوششی
credential U استوار نامه
licensing U اجازه نامه
licensing U گواهی نامه
act U تصویب نامه
license U اجازه نامه
acted U تصویب نامه
log books U رخداد نامه
guaranty U ضمانت نامه
insurance policy U بیمه نامه
herbal U گیاه نامه
herewith U به این نامه
letters U معرفی نامه
wordbook U واژه نامه
letter U معرفی نامه
storybook U داستان نامه
covering letters U نامه توضیحی
covering letters U نامه پوششی
wordbook U واژه نامه
decameron U داستان نامه
prospectuses U اطلاع نامه
prospectuses U اینده نامه
prospectus U اطلاع نامه
genealogical tree U نسب نامه
genealogical tree U شجره نامه
word book U واژه نامه
word hoard U لغت نامه
dictionary U لغت نامه
license U گواهی نامه
wordbook U لغت نامه
missive U نامه رسمی
missives U نامه رسمی
word book U لغت نامه
corrigenda U غلط نامه
lexicon [dictionary] U لغت نامه
glossary U لغت نامه
written contract U پیمان نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
insurance policies U بیمه نامه
glossary U واژه نامه
pedigree U شجره نامه
pedigree U نسب نامه
pedigrees U شجره نامه
pedigrees U نسب نامه
certificate U گواهی نامه
certificates U تصدیق نامه
certificates U گواهی نامه
certificates U شهادت نامه
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2In order to be interesting you have to be mean
1پایان نامہ را در زبان اردو چہ می گویند
1what is Labbad
1offshoring
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
1veterans
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com